بانوی اردیبهشت

اردیبهشت یعنی بهشت

بانوی اردیبهشت

اردیبهشت یعنی بهشت

256- میم مثل مادر

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ق.ظ


میم مثل مادر ..

مادر ؟ واژه ی غریبِ آشناس نه ؟؟ آشناس چون هر روز روزی هزار بار به زبونت میاری .. خیلی خوشبینانش اینکه بعد از هربار مادر گفتن قربون صدقه ای هم چاشنیش میکنی

یکم تلخ نگاه کنی بعد از واژه ی مادر که روزی هزار بار تو مغزت تکرار میشه .. یاد خاطراتش میوفتی و اشک تو چشمات حلقه میزنه .. یکم بیرحمانه نگاه کنی بعد از واژه ی مادر که به زبونت میاد ، صداتو میندازی تو سرت تا بهش بگی بزرگ شدی و میخوای خودت تصمیم بگیری .. یا شایدم بخوای خُرد کنی مادری رو که بزرگت کرده و دردات رو به جون خریده ..

غریبست چون درک نکردی این واژه رو .. غریبست چون درک نکردی دغدغه های یک مادرو ..

اصلا چرا از خودم شروع نکنم ؟

هر روز که از خونه میرم بیرون مادرم میگه : سه تا قل هو الله یادت نره ..

بعضی روزها خجالت میکشم که بجای چشم یا حتی باشه گفتن فقط سر تکون میدم .. آخه درک نکردم دلهره ی مادرو

سوار خطی بشو ها یه وقت نکنه سوار شخصی بشی بذار خیالم راحت باشه .. باخودم میگم آخه اگه دیرم بشه چی ؟ بازم وایسم منتظر خطی !؟ آخه درک نکردم اضطراب مادرو

میگه میری با دوستات بیرون تابرگردی من بیجون میشم .. میگم آخه جایی نمیرم که تافلان جا میخواییم بریم و برگردیم میگه برو دیگه چیکارت کنم .. آخه درک نکردم دلبستگی و دلهره ی مادرو

میگه سه تایی بریم مشهد .. میگم آخه تنهام مامان .. آخه درک نکردم که دلش به ته تغاریش خوشه

میگه هنوز که به دنیا نیومده بودی گریه میکردم که چجوری بزرگت کنم ، ولی ببین زود گذشت الان یه خانومی شدی واسه خودت .. به این فکر میکنم که چقد اذیتش کردمو باز میگه زود گذشت .. آخه درک نکردم مادر بودنو

و من یکشنبه هایی که سوار شخصی میشم ، فکرم به اینه که مامان الان دلشوره داره ؟؟ یا دل خوش کرده به خوشقول بودن دخترش ؟؟

و من روزایی که یک ساعت منتظر تاکسی میمونم فقط به این فکر میکنم که مامان الان چه حالی داره ؟

همین چند روز پیشا بود آره یه روزِ چهارشنبه ، هرچقد وایسادم تاکسی نیومد ..بغض کرده بودم میترسیدم مامان الان نگران باشه،نگران باشه و ندونه از کی و کجا یه خبر ازم بگیره .. دعادعا میکردم سرگرم باشه و گذر زمانو نفهمیده باشه ..

و الان به تنها چیزی که فکر میکنم اینه که نیاد روزی که باز کنم در خونه رو و وجودش رو حس نکنم تو خونه ..

بدون مامان خونه میمیره .. آدماش میمیرن .. زندگی حالِ جریان داشتن نداره ..

بدون مامان نفس ته تغاریش هم میره ..

خدایا نگهش دار برام

خدایا همه مامانا رو نگه دار

خدایا آرامش بده به مامانایی که اومدن پیشت


پ.ن :

بیایین قول بدیم مهربون تر باشیم با مامان :)

  • طهورا . م

نظرات (۱)

  • مجید رحیمی
  • آره؛ باید مهربون تر باشیم؛ همش یادمون میره مادرا چقدر زحمت می کشن برامون!


    پاسخ:
    واقعا .:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی