مثلن چند روز پیشا بیام کامنتا ی قبلی رو بخونم دلم لک بزنه برا اون زمونا که خیلیم ازش نگذشته ولی هم خیلی برام دوره هم خیلی نزدیک ..
مثلن پستامو بخونم ببینم قبلن چه با ذوق تر ! حتی از کوچیک ترین چیز 3 / 4 خط مینوشتم بعد دلم باز همونجور نوشتنو بخواد ..
نمیگم الان وضعم بدتر از اون وقتاس ! دپرس ترم و این حرفا ! نه ! بیشتر خوش میگذره بیشتر دوست دارم دور و برم .. ولی اون حالی که همیشه واسه نوشتن بود کمتر شده توم ! دیگه نکته ها توجهم و جلب نمیکنه واسه اینکه بیام اینجا بنویسم یا حتی دیگه دوستامم کمتر میان اینجا .. من یه گوشه قلبم پر شده از بودن ِ دوستای مجازیم ..
اگه زیاد نمیام هم دلیلش این ِ .. هم اینکه انقد در گیرو دار با درسا هستم که چشم باز میکنم میبینم اووو از آپ قبلیم 9 روز گذشته ! اصن یاد ندارم که اون وقتا که همه بودیم انقد پستام با فاصله بوده باشه !
+ میشه گفت این هفته یه بحران کوچولو رو پشت سر گذاشتم ! واقعا بحران بود برام ! اگه داداش بزرگتر دارین قدرشو خیلی بدونین :) خیلی خوشحالم داداشم هنوز واسه خودمه :دی امتحانای مربوط به این بحرانم میشه گفت گند زدم :|
++ به قول فاطمه دوستم .. دوست دارم بخوابم بعد که چشم باز کردم ببینم بعد از کنکوره :|
+++ تازه دارم به این نتیجه میرسم که چقد دوستای مدرسه مو دوسشون دارم .. فاطمه به توان 3 :)) حانیه زینب عارفه حتی سارا که رو مخ هممون :)) حتی زهرا که زیاد باهاش صمیمی نیستم .. همشونو دوست دارم ^_^
- ۰ نظر
- ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۱۴